- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عاشق آنست که شب تا به سحر میسوزد فـارغ از گـفـتـن امـا و اگـر مـیسـوزد ما هـمه سـوخـتگـان رخ دلبـر هـستـیـم باز خورشید زِ چشمانِ تو رو میگیرد صاحب میکـده این بار، سبـو میگـیرد آنقـدر مـدح کـنم تا که شوم مـدهـوشت کعبه بشکافـته و چـشمۀ حق میجـوشد خاک در سجـدۀ تو جـامۀ زر میپـوشد تا رسـانـد به حـریـم تو شـهـا، فـریـادم که خدا خواست تو هر آینه دلبـر باشی سرورِ هر دو جهان را تو برادر باشی آنکـه با دست خـداونـد، ترحـم میکـرد مـرتضائی و تو هر آینـه حـیدر هـستی لشکـری فـخـر کـند فـاتح خـیبر هـستی احـمد از دیدن روی تو شَعَـف میگیرد گر نـبی بود سبب بهر خلقـت الأفـلاک عـلّت خـلقت احـمد که بُوَد در لـولاک! تا که از خاک درت دُرّ نجف سازم من
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
از آنچه خـدا عـزم کـند، با خبر اوست تـنـظـیـم کـنـنـدۀ قـضـا و قـدر اوسـت آئــیـنــۀ ذات کـبــریــایـیسـت عــلـی در خلقت کائنات، صاحب نظر اوست میبیند اگر چـشم خدابین به کسیست از قبل ازل تا به ابد، جلوه گر اوست رویش همه آفتاب و مویش شبِ شعر روحانیتِ شب و صفای سحـر اوست یادش حـسناتست، وَ نـادش بـرکـات مجموعۀ طاعات و عبادات در اوست او نیز خـدا نـبـوده، گـفـتـیم که نـیست ما جمله چه هستیم؟ اگر که بشر اوست در روز ولادتـش چـنـیـن نــقـل شـده: از کعبه همان برون تراود که در اوست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ســر نَـهـم بـر آســتـانِ پـادشـاهِ بـیبــدل آن ولیالـه که بـاشـد دست او اِذن اَجـل گفت تا در وا کنم دیر است، دیوارش شکافت کعبه از شوقش سه روز او را گرفته در بغل تا ابـد حـیدر امیـرالـمـؤمنـین باشد فقـط ایـن مــقـام او بـوَد نـزد خــدا روز اَزل نور او در سجده بود و هیچ مخلوقی نبود ساق عرش کبریا حک گشته نامش چون کُتَل فهم یک شأن از شئونش را ندارد هیچکس با صدای او سـخـن گـفـته خدای لم یزل لا فـتی الا عـلی لا سـیـف الا ذوالفـقـار مدح او گوید خدا با بهترین ضرب المثل بهترین ذکر عبادت یاعلی یا حیدر است شد غلامی بر درش حی علی خیرالعمل هر زمان لب وا کند کوه بلاغت میچکد خطبه هایش معجزه، سر منشاء هرچه غزل حق همیشه با علی هست و علی با حق عجین هر سخن جز این بوَد نطق و کلامی مبتذل ذکر زنبور عسل صل علی مولا علیست تلخیِ هر گرده گُل را نام او کرده عسل گر چه پیغمبر ز اسرار علی چیزی نگفت خاک پای مرتضی بر چشم ما باشد کُحَل هر کسی را جز علی داند امیرالمومنین شد مریدِ لات وعزّی، جبت و طاغوت و هُبَل بیولای او نـماز و معـصیت باشد یکی دشمنش قطع یقین در نطفه اش دارد خِلَل روز خـیبر بال جبـریل امین همّت نمود ورنه از جولان تیغش در زمین میشد گُسَل ضربه شمشیر او در یوم خندق افضل است تا قیامت انس و جن را در عبادات و عمل مرد میدان بود و هرگز پشت بر دشمن نکرد کافران همچون ملخ با دست او بیدست و شَل شیر حق آید به میدان، دشمنش جای نبرد میبرد جان را به در، بیچاره با کشف کَفَل مرحبا گوید علی بر ضرب شمشیر حسن یاعـلی گوید به میدان فـاتح جنگ جـمل نطق افـصح لال گردد در مقـام مدح او از جهالت در مقامش شعر افتد در هَچَل تیغ آمد بین ابـرو و نمـازش را شکست نوبت محـراب شد او را بگـیرد در بغل پیش ایوان طلایش هر بزرگی کوچک است ملجأ نوح است و آدم این ضریح و این محل
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حیا به گوشۀ آن چشم مست منزل داشت وفا هزار فضیلت ز دوست در دل داشت طلـوع مـعـجـزۀ هر رسـول نـام تو بود خـدا تو را به دل انـبـیـاش نـازل داشت مسیحِ دست تو از بس طبیب حـاذق بود سلامـت از تو امید شـفای عاجـل داشت طـلـوع مـیکـنـد آن آفــتـاب گـنـبـد تــو ز سمت مـشرقِ صبـحآشـنـای مرقـد تو شب از ستاره برای تو جان به کف دارد کـنار ساحـل صبحت سحر صدف دارد تو آن گلی که مجرد ز رنگ و بو باشی بـه آفـریـنـش ایـن خــاک آبــرو بــاشـی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ترک کعبه به معـنای همان لبخند است هرکه نزدیک علی بود دلش در بند است چشم در چشم غزلها به علی رو کردم شعر در وصف علی مصرع و بیتش قند است ها عـلـیٌ بـشر کیـف بشر حک شد باز و از این خط به جا مانده دلم خرسند است گفت وقـتی که بمـیری تو بـبـیـنی رویم سود در حُبّ عـلی این سند پیـوند است عـلـی از قـسـمت ایـوان طـلا میبـیـنـد جان زهرا بطلب؛ بر لبم این سوگند است چشم بستم که به صحنش برسانم خود را یک بغل نور در این قاعده و ترفند است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
به نام عشـق به نـام خـدا به نـام عـلـی شروع میکنم این شعر را به نام علی هـزار مـرتـبـه مـمـنـون مـادر و پـدرم که کـردهانـد مـرا آشـنـا بـه نـام عــلـی برو به طوس، برو كـاظـمین و سامرا بـرو مـدیـنه بـرو کـربـلا به نام عـلـی نـهـادهانـد سـرم تـاج جـاه و عــزّت را قـدم گـذاشـتـهام هـر کـجـا به نام عـلی به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است هـمـیـن كه مـیتـابـد آفـتـاب نـام عـلـی تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی زمـان رو شـدن گـنـج هـای راز شـده که روشـن از دل ویـرانـۀ حـجـاز شده چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا که بر ظهورش لبهای کعـبه باز شده ببـیـن تـواضع مـعـبـودهای سـنـگی را حـقیقـت آمده، در سجده هر مجاز شده و بینـیازی مخـصوص آسـمانها بود علی رسـیـد و زمـین نیـز بینـیاز شده و اِنْ یَکاد نـخـوانـید که از برای عـلی زمین پُـر است از آیـات در فـراز شده رسید حضرت قرآن و از درون میخواند برای احمد از آیات مؤمـنون میخواند بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا اگـر قـلـم نــزنـم در حـد و حـدود خـدا کسی به چشم خـدا را ندیـد و تو دیدی تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا زمـان خـلقـت نـور تو را که میدانـد؟ تو نیز بودهای از آن زمان که بوده خدا روانه است به سـمت عـلی و آل عـلی هـمـیـشـه تـیــر سـلام خـدا درود خــدا فـضائل تو اگرچه زیـاد، باز کـم است یقـین فراتر از اینها تو را ستوده خدا به حق عـشق، به حق عـلی و آل علی خـدا نصیب کـند بـاز هم وصـال عـلی خـدا نصیب کـند باز هم سفـر به نجف ببـر دوبـاره مرا باز هـم ببـر به نجف نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار گشوده است خدا از بهشت، در به نجف بـه نـیـت هـمـۀ مــادران مـدیــنـه بـرو بـیـا به نـیـت پـابـوسی پـدر بـه نـجـف هزار بار نظـر سـمت کعـبه بـردن را معـاوضه نکـنـم با یکی نظـر به نجف اگر بناست که در کـربلا بمـیرم، کاش که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف هـزار مـرتـبه ما را به کـربـلا بـبـری نـرفـتـهایـم به زیـبـایی نـجـف سـفـری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن» کرد میان چـاردیـواری کـعـبه آمد و آن گاه برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد علی صبح ازل برخاست جارو کرد دنیا را سپس در گردسوز آفتاب و ماه روغن کرد علی میساخت انسان را ابوذر را و سلمان را که دُلدُل شیههای سر داد و رستم را تهمتن کرد برای وصله بر نعـلین دنـیا بارها دیدند طناب عدل را نخ کرده و در چشم سوزن کرد به دور قلب، بازوی ستبری داشت، چون معمار همیشه چارچوب شیشه را از جنس آهن کرد گرفت از او هویت؟ نه، به او از خود هویت داد علی در زندگیاش هر لباسی را که بر تن کرد علی رزم عرب را از حضور عقده خالی کرد علی بزم عرب را با کلام خود مطنطن کرد و ما در ظلمت مطلق گرفتار عدم بودیم علی در روبروی هر که یک آئینه روشن کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کیست که در مدحش از، شعر کمر بشکند کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند کیست که بـازار او بـزم شکر بشکند لحـظۀ تحـویل اوست دور قـمر بشکند هـیج تـعجـب مکن کـعـبـه اگر بشـکـند آمـده خـاک نـجـف قـیـمـتِ زر بشکـند حرف غزل را مزن، بحر مطنطن بخوان جان رجز را بکش، شعر مدون بخوان مدح عـلی را فقط از لب دشمن بخوان حیرت مردان ببین وصف تهمتن بخوان مرکب طفلش بگو مردِ یَل افکن بخوان شاه به کوی گـداش تـاج به سر بشکند بر در حیدرِ بکوب یکسره هِی در بکوب بر روی این آستان عشق کن و سر بکوب حلـقۀ این در بگـیر مثل پیـمـبر بکوب نـام عـلـی را به دل با قـلـم زر بکـوب بر روی دُر نجف، حضرت حیدر بکوب فاطمه گـفـته است تا چـشم نظر بشکند ضربۀ شمـشیر کـیست بر تن بسیارها چـرخـش تـیـغِ دو دَم کرده تـلـنـبـارهـا وقـت فـرار اسـت وای، آمـده کـرارها لشکری از عمرو عاص لشکر سرداها رفت و بجا مانده است از همه شلوارها زیـر قـدم هـای او کـوه و کـمـر بشکـند آی جـماعـت نظر بر در خـیـبـر کـنـید ضرب یـدالله را خـورده و از بَـر کنید ضـربـۀ عـبـاس را چـنـد بـرابـر کـنـید یا که همه خـویش را بـنـدۀ قـنـبر کـنید یا که همه در روید مقـنعـه بر سر کنید قبل رجز خوانیاش هرچه سپر بشکند از ازل آوازهاش از همه دوران گذشت بر لب نوح آمد و نوح زِ طوفان گذشت گفت علی یوسف و از شب زندان گذشت کرد توسل به او محـنت کنعـان گذشت جان پیمبر شد و آمد و از جان گذشت دوش نـبی رفت تا، بت به تبـر بشکند گاه نشسته است با میـثم خـرما فـروش گاه شده چاه کَن برزگری سخت کوش گاه کـشد نیمهشب بارِ یتیـمان به دوش بارِ زنی میکشد طعـنۀ او هم به گوش این که فقط با نمک نان جوین کرده نوش فاطمه از گـریهاش وقت سحـر بشکـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روح الامین! به بام حرم رو، اذان بگو بعد از اذان، ثـنای عـلی همچـنان بگو اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو لب را بشو به زمزم و با حاجـیان بگو کامشب شب ولادت صاحب حـرم شده بیت الـحـرم به مـقـدم مـولا حـرم شـده امشب به کعـبه فاطمه پروانۀ علیست دل دور کعـبه گردد و دیـوانۀ علیست دست خدا به کعبه روی شانۀ علیست امشب دل رسـول خـدا خـانۀ عـلیست بـاور کـنـیـد جـان بـه تـن کـعـبـه آمـده بــاور کـنـیـد بـت شـکـن کـعــبـه آمـده امشب به لوح نقش قلم ذکر یا علیست آوای سنگ های حـرم ذکـر یا علیست بتهای کعبه را همه دم ذکر یا علیست امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علیست امشب زمین به یمن علی عرش میشود امشب فلک ز بال مـلک فرش میشود ای کـعــبـه جــلـوۀ ازلـی را نـگـاه کن مـرآت حُـسـن لـم یـزلـی را نـگـاه کـن عـیـد ولایـت اسـت ولـی را نـگـاه کـن یا فـاطـمـه جـمـال عـلـی را نـگـاه کـن آئـیـنـه از جــمـال جـمـیـل خـدا بـگـیـر با چـهـرۀ عـلـی ز خـدا رونـمـا بـگـیر مـادر، تـمام هـسـتی پیـغـمـبر است این از انـبـیا به غـیر مـحـمـد سر است این بر خلق آسمان و زمین رهبر است این دستـش مبند بنت اسد، حـیدر است این ای دخت شـیر! بهر نـبی شـیر زادهای شیری که هست صاحب شمشیر، زادهای تـو دخـت شـیــری و اسـدالـلـه زادهای بر جـمـلـه خـلـق، رهـبـر آگـاه زادهای بهـر رسـول، هـمـدم و هـمـراه زادهای خـوشـتر ز آفـتـاب رجـب، ماه زادهای نـوزاد تو کـز او حـرم الله مـنـجلیست آئـیــنـۀ تــمـام نــمـای خـدا، عــلـیست نقـش همیشه زنده لوح و قـلم عـلیست در بـین اولیا به دو عـالم علم علیست تصویری از حقیقت حُسن قِدم علیست سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علیست قرآن به وصف اوست که تکمیل میشود جـز او چـه کس معـلم جـبریل میشود روز نخست ارض و سما گفت یا علی روح الامین به وقت دعـا گـفت یا علی آدم به مـوج درد و بـلا گـفـت یا عـلـی در جـنگها رسول خـدا گـفـت یا علی در ذوالفـقـار زمـزمۀ لافـتـی عـلیست بر روی هر که مینگرم نقش یا علیست ای شهـریـار کـشـور جان یا عـلی مدد ای دستـگـیر خلق جـهـان یا عـلـی مدد ای رهـنـمای گـمـشدگـان یا عـلـی مـدد ای ذکـر اهل دل به زبان یا عـلی مـدد ما جان و دل به مهر تو آراستیم و بس روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست شیـرین ترین ترانۀ روحـم ثـنای توست مُـهـر حـلال زادگـی مـن ولای تـوست هر سو که رو نهم حرم با صفای توست از لحـظـهای که پـای به دنـیـا گـذاشـتم دیـنـی به جـز ولای تـو مـولا نـداشـتـم گل بی نـسیم مهـر تو پـژمـرده میشود دل بی شرار عشق تو افـسرده میشود نـام تـو بـا کـلام خــدا بُــرده مـیشــود یـاد دمـت مـسـیـحِ دل مــرده مـیشـود تـو کـیــسـتـی؟ امــام تــمــام امـــامهــا بـر حـضـرتت هـماره درود و سـلامها بیمِهـر تو قـبول صلوة و صیام نیست تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست تـبـلـیغ دین احـمـد مـرسل تـمـام نیست ما را به جز تو بعـد پیـمـبر امام نیست این مذهب و عقیده و ایمان"میثم" است حتی بهشت گـر تـو نباشی جهـنم است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تـا دسـت خـدا آیـنـه را داد به کـعـبه از شدت شهـدش ترک افتاد به کعبه پیش قـدمش سیـنه درید و همه دیدند این کار چه قدر وشرفی داد به کعبه تاریکی بت خانه فرو ریخت به یُمن نـوری که خـداونـد فـرسـتاد به کعبه وقتی عدد عشق در عالم صد و ده تاست حرفی نـزن از بـاقی اعـداد به کعبه آمیـخـتـه شد جـاذبـه و دافـعـه با هـم با آمـدن جـامـع الاضـداد! به کـعـبـه پُر میشود از عطر وجودش همه عالم هر بـار میافـتـد گـذر بـاد به کـعـبه بر سینه نگه داشته نقـش شرفـش را ای عشق بگو دست مریزاد به کعبه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای قـطره در حـوالی دریـا قـدم مزن ای ذرّه از سـتایش خـورشید دم مزن حرف وجـود را به زبـان عـدم مـزن کار تو نیست؛ مدح علی را قـلم مزن هرچند آرزوی من از او سرودن است کی در توان بنده خدا را ستودن است روزی اگر که خلق به وصفت زنند دم یا شاعـران شوند به مدح تو هم قـسم دریـا شـود مـرکب و اشجـار هم قـلـم صدها هزار حافظ و سعدی و محتشم لالـنـد در بـیـان تو یا مـرتضی عـلـی وقتی که هست وصف تو کار خدا علی بـایـد غـزل نـوشـت گـدای در تـو را بـایـد سـرود هـر نـفـس قـنـبـر تـو را من کیستم که وصف کـنم بوذر تو را بـایـد که واژه واژۀ هـر منـبـر تـو را دریـایـی از بحـار، و یا الـغـدیـر کرد خود را چنان سخن، به کمندت اسیر کرد پُر کرد تا صدای خـدا گوش کعبه را روشن نمـود خانۀ خـامـوش کعـبه را دیدار تو ربود ز سر هـوش کعـبه را دیـدنـد بـاز بـودن آغــوش کـعـبـه را یعـنی که بـاده ریخـت ز پیـمـانۀ خـدا دیــدنـد حــق درآمـده از خــانـۀ خــدا راهی اگر به سمت خدا هست راه توست غیر از خدا زمین و زمان در پناه توست خوشبخت کیست؟! آنکه هلاک نگاه توست کعبه کجاست؟! کعبه همان زادگاه توست کعبه همانکه در طلـبت سیـنه میدرد هر شب بر آستان نجف سجده میبرد گـفتم نجف دوباره به غـم مبـتـلا شدم بـیاخـتـیـار راهـی ایــوان طـلا شـدم هر بار که مـسافـر کـرب و بـلا شدم در آسـمـان شـهـر تـو اول رهـا شـدم ای کوه! باز اذن به این کاه میدهی؟ مـا را به خـانـۀ پـدری راه میدهـی؟ ای خـانـۀ تـو خـانـۀ مـا از قــدیــمهـا بــابـای مـهـربــان تــمــام یــتــیــمهـا هـسـتـند در پـنـاه تو حـتـی رجـیـمهـا محشر نجـاتـمان بـده از چـنگ بـیمها ای کاش روز حشر من اهل رجب شوم با دستهای فـاطـمهات مـنتخـب شوم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کاروان تشنه شد و بر سر این چاه آمد دلـو انـداخـت کـه آب آورد و مـاه آمـد کـعـبه آبـسـتـن نـور است هـو اللهُ احـد فــاطــمـه بـنـت اسـد بـا اســدالـلـه آمـد این شکـافی که به لـبخـند خـدا میمـاند مـژدۀ یـار رسـول است که از راه آمد جمعهای تکیه به دیوار خـدا خواهد زد آفـتـابی کـه از آن نـور سـحـرگـاه آمـد کاروان تشنۀ یوسف شده بعد از عمری تا نگـوئیم که این قـصه چه کـوتـاه آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
امشب دلیل مستیام از هر جهت تویی دنـیا تـویی بـرای مـن و آخـرت تـویی شایسـتـه مـردِ هـیـمـنه سـلـطنت تـویی نور خـدا به هـیبت انـسـان فـقـط تویی در جـلـوهات خـدا شده تـكـرار، یاعلى تو بـودى و خـدا و جـهـان آفـریـنیات تو بودى و ملائك و خلـوت گـزینیات صدها هزار سال پس از همنـشـینیات حالا رسـیده وقـت ظـهـور زمـیـنـیات حـالا رسـیـده مـوعـد دیـدار، یـا عـلـى من سینه چاک روی توأم، کعبه نیز هم گـرم طـواف کـوی توأم، کعـبه نیز هم من در نـماز سوی توأم، کعـبه نیز هم مـدیـون آبـروی تـوأم، کـعـبه نـیـز هـم ای قـبـلـهگـاه، کـعـبـۀ سـیّـار، یـا عـلى کعبه اگر كه چاک گریبان گشوده است ثابت نمود، عـاشقـت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وا نموده است مختصِ توست، مُعجـزِ بسیار، یا عـلى مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده مـاتِ تـجـلّـیِ تــو خــداونــد هـم شــده بـتـخـانـۀ حـجـاز، دگـر مـحـتـرم شـده بیت الـحـرام بعـد تـو بیت الـحـرم شده شد با شرافـت این در و دیوار، یا على دادم زکف به شوق مـدیحت، قـرار را واجب شده است سجـده کنم نام یار را میزان کجاست، تا که بسنجد عـیار را نـشـنـاخـتـیـم غـیـر تـو پـروردگـار را مـاتم از این شـبـاهـت رفـتار، یا عـلى در لا اله غـیـر تو خـوانـدیم، جـا نـشد من هـیچكـس برای دلـم مـرتـضا نـشد مـؤمن نشد هر آنکه ز کفـرش دوا نشد پس لا شـریکٓ لَهْ که حـقـیـقـت ادا نشد من به یـقـین رسـیدهام ایـنـبار، یا عـلى آنـقـدر مِـی زدم عـلـنی عـشـق میکـنم امـشب اویـسـم و قـرنی عـشق میکـنم با جـمـلۀ یَـمُـت یَـرنـی عـشـق میکـنم من با ابالحـسن، حـسنی عـشق میکـنم دیــوانـهام، پـیــالـه نـگـه دار یـا عـلـى عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گـذشتِ میـثـم تـمارم آرزوست خـرما فـروخـتن بشود کـارم آرزوست رسـوا شـدن مـیـانـۀ بـازارم آرزوست بـالای دار از تـو زنـم جـار، یـا عـلـی هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزههای نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت عـشاق را تـویی تو خـریـدار، یا عـلى پر میدهـیـم مـرغ دل خـویش تا نجف كـنج ضـریح گـوشه ایـوان طلا نجـف پُر شد قـنوت هر شـبم از ذكر یا نجف من سالهاست خـواسـتهام از خـدا نجف خواندم دعای وصل تو بسیار، یا عـلی سر میدهم سروش نجف روزیام کنید ابـر گـنـاه پـوش نجـف روزیام کـنـید هـستم پـیـاله نوش نجـف روزیام کنید دیدار می فـروش نجف روزیام کـنید پس تا نجف بگو: صد و ده بار یا على در این مسیر دیدۀ گریان مُـقـرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانهای که کلب نگهبان مقرب است زانـو زدن مـقـابـل ایـوان مـقرب است پس سجده میکنم به تو اینـبار، یا علی گـرچه بـرات، مـالک اشـتـر نمیشویم مـقــداد نـیـسـتـیـم، ابـوذر نـمـیشــویـم سلمان نـبوده مُحـرِم این در نـمیشـویم اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم امـا تـویی هـمـیـشه مـددکـار، یا عـلـی توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عـرش افضل اوراد حـیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است ای در نگـاه عـشـق، عـلـمـدار یا عـلی مـولی الـمـوحـدین، نـفـحـات پـیـمـبری نَـفـسِ رسـول، بـاب نـجـات پـیـمـبـری رمـز شـفـاعـت عــرصـات پـیـمـبـری مِیـلِ حـیـات و کُـنهِ صفـات پـیـمـبـری پیـغـمـبر است بر تو گـرفـتار، یا عـلی حُبّ عـلی نتـیـجـۀ احسان فـاطـمهاست او هل اتای فـاطـمه، قـرآن فاطمهاست اسـباب شـادی لـب خـندان فـاطمهاست این مرد مهربان به خدا جان فاطمهاست زهـرا توراست یار و وفـادار، یا عـلى آنجا که نیست نام تو جای نشـست نیست بیچاره آن کسی که ز جام تو مست نیست بر روی دستِ دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست لعنت به هر که میکند انکـار، یا علی ای شیـر پـاک، ای ثـمـر لـقـمـۀ حـلال خونم حـلال تو شده یا سیف ذیالجلال گـرما بده شـراب شود غـورههای کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال امضا بـزن به نـامهام ای یار، یا عـلی ای اولـیـن تـلاوت قــرآنِ قــبــل از آن ای اولـیـن امـام مـسـلـمـان قـبـل از آن آیـات مـومــنـون نــمـایـان قـبـل از آن ای صـاحـب ولایت دوران قـبل از آن قـرآن بخوان بگو تو ز اسرار، یا علی قـاری شدی و تیـر و سـنانت نریخـتـند سـنگ جـسـارتی به لـبـانت نـریخـتـنـد با خـیـزران به سمت دهـانت نریخـتـند مـشتی حـرامـزاده به جـانت نـریخـتـند وای از حسین و مجلس اغیار، یا علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شهر مکه گشته امشب وادی طور دگر در جهان پیچیده امشب نفخۀ صور دگر هر کجا را بنگـری برپا شده شور دگر سر زده از آسـمانها مـاه پُـر نـور دگر هر دلی گردیده از یمن وجودش منجلی زینت بیت خـداونـد مـبـین گـشـته عـلی فـاطمه بنت اسد سر تا به پـایش ناز شد با خـدای مهـربان خویش گـرم راز شد بار دیگـر از کـرامات خـدا اعجـاز شد نـاگهـان دیـوار بیت الله از هـم بـاز شد بـا نـدای ادخـلـوا وارد به بـیـت الله شـد زیـنـت بـیـت خـدا نــور ولـی الـلـه شـد هر دو گل از لطف خالق شامل احسان شدند مادر و فرزند در بیت خدا مهمان شدند هر دو از الطاف یزدان چون مه تابان شدند زین همه لطف و کرامات خدا حیران شدند فاطـمه بنت اسد در بیت حق مـادر شده کعبه پر از عطر و بوی حضرت حیدر شده بر لب اهل ولا امشب بُـوَد شـور و نـوا آمـده تـفــسـیــر کـل آیــههـای هـل اتـی روشن از نـور علی شد بیت حیّ کبریا تاسه روز از لطف حق بوده است مهمان خدا بعد از آنکه صاحب خانه برون از خانه شد روبروی کعبه احمد محو آن دُردانه شد خانـۀ کعـبه شده از مقـدمش خُـلـد برین آمده از لطف خاص حـق امیرالمومنین آمده آن کس که باشد در جهان حامی دین شادمان شد از وجودش قلب ختم المرسلین کـوری چـشـم تـمـامی حـسودان زبـون خواند حیدر بر روی دست پیمبر مومنون عالم از یمن قدوم او پُر از شور و شعف آمده روی زمین حوران جنّت صف به صف بهر تبریک آمده جبریل در بیت الشرف شد عیان روی چو ماه مرتضی شاه نجف جـبـرئـیل وحی داده بر هـمه عـالم پـیام سر زده در سـیزده ماه رجب مـاه تـمام شیعیان شادند امشب شمع محفلها تویی ای امـیـد نا امـیـدان کـعـبـۀ دلـهـا تویی همسر زهرای اطهر، هستی طاها تویی با نگاهت یا عـلی حلال مشکلها تویی بعد پیغـمـبر تویی بر عـالم هـستی امیر امشب از لطف و کرامت یاعلی دستم بگیر ما همه محـو گـل روی چو ماه حیدریم شکـرلله شـیـعـۀ با عـزّ و جـاه حـیـدریم در شب مـیلاد حـیدر در پـناه حـیـدریـم مست جام عـشق حـیدر با نگاه حیـدریم مرتضی کارش بود تا حشر ذرهپروری حـیدریام حیدریام حـیدریام حـیدری با بـدیهـایم خـودم دانم که عار حـیدرم هـرچه هـستم شکـرلله از دیـار حـیـدرم جرعهنوش جرعهای از چشمهسار حیدرم افتخار من شده این، ریزهخـوار حـیدرم هرچه دارم باشد از این حـیدر والاتبار بر من مـسکـین ولای او بـداده اعـتـبار بر سر کوی تومن چون سائل دل خستهام از همه عالم بجز تو یا عـلی بگسستهام تو کرم کردی و من تنها به تو دل بستهام در شب مـیلاد تو در محفلت بنـشستهام از طـفـولـیت عـلی مـسـت تـولای توأم از کـرامات خـدا خـاک کـف پـای تـوأم درس عشق وعاشقی راازعلی آموختیم پای درس عشق مولا لحظه لحظه سوختیم حُبّ و مهر او درون سیـنهها اندوخـتیم دست خالی دیدگان را بر نگاهش دوختیم مرتضی بر عالم هستی امام و مقتداست هر چه داریم ازولای حضرت مشکل گشاست من کـیم طفـل دبـسـتان شـما یا مرتضی من کـیم خـار گـلـستان شما یا مـرتضی شامـلم گـردیده احـسان شـما یا مرتضی گشتهام ریزه خورخوان شما یا مرتضی من(رضا)هستم که از لطف شما شرمندهام از شما دم میزنم مـولای من تا زنـدهام
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کعبه در آمدنش لحظه شماری میکرد صحن را از قدمش آینه کاری میکرد عشق ظاهر شد و گِردش به طواف آمده است ناگهان رکنِ یمانی به شکاف آمده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در حقیقت معنیِ دین؛ جلوۀ ایمان علیست بعدِ توحید و نبوٌت بهترین برهان علیست آن هـمـای آفـریـنـش مـایۀ فـخـرِ جـهـان آخرین تفسیرِ دین، از منظرِ قرآن علیست نورِ علم و معرفت از سینهاش جاری بوَد هم سعادت، هم کرامت، عزٌتِ انسان علیست ریشۀ عدل و عدالت از عـلی شد استوار صورتِ جاویدِ عدل و معنیِ میزان علیست آن که دارد یک جهان آئینه در لبخندِ خویش آن که فرمانِ خدا را میبرد از جان علیست بارها قرآن ز شأنِ او سخن با خلق گفت وارثِ نورِ محمّد گـوهرِ یزدان علیست بـیرقِ تـوحـید را یکسر بر افـرازد عـلی شورِ ایمان، نورِ قرآن، چشمۀ رضوان علیست قـوٌت و قـلـبِ پـیـمـبر، مـقـتـدای فـاطـمه در کـتابِ آفـرینـش آیۀ عـرفـان علیست چشمِ عالم خیره شد تا کعبه را آن گونه دید در طلوعِ فجرِ صادق، کعبه را مهمان علیست عـلتِ خـلـقـت هـمانا در عـلی معـنا شود اوّلین سنگِ بـنای عـالمِ امکـان علیست دل به دریا زن مترس از موج های روبرو چون در این دریای هول انگیز کشتیبان علیست!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
گـویند حـریم کعـبه، در داشـته است از «سیزده رجب» خبر داشته است ****************** خورشید ز شهر مکّه چون سر میزد در سـیـنـه، کـبـوتـر دلـم، پـر میزد ****************** دل در صـدف مهـر عـلی، دل بـاشد جـانهـا بـه ولایـش مـتـمـایـل بـاشـد گـفتند که ذوالفـقار او را دو دَم است تـا مـرز مـیـان حـقّ و بـاطـل بـاشـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دریـا بـدون مــاه تــلاطـم نـمـیکـنـد تا نور توست، راه کسی گم نمیکـند در لحـظههای سـبز مناجـات با خـدا حتی کـلـیـم چون تو تـکـلّـم نـمیکـند در زندگی غذای تو شد نان جو، نمک مرد بهـشت، روی به گـندم نمیکـند جان پیـمـبری! اگر از او جـدا شوی یک غنچه این بهشت تبـسّم نمیکـند او راحـت تـو و تـو قــرار پـیـامـبـر وقتش رسیده است که یک آرزو کنی این خـاک را زلالتـر از آبرو کـنی تا عرش شانههای نبی کردهای عروج تا مثل او به دعوت معـراج رو کنی دنیا به حسرت نگهت زیر پات ماند تا چند کفشهای خودت را رفو کنی؟ همصحبت تو نیست کسی غیر فاطمه برخـیز سـمت آیـنه تا گـفـتگـو کـنی زیباترین طـلیعۀ قدر تو فـاطـمهست وقت «سلونی» است که خود را نشان دهی تا که خبر از آن طرف آسـمان دهی در بـسـتـر پـیـمـبـر اگـر آرمــیـدهای این آروزی توست به جایش تو جان دهی تا که حدیث منزلت از شأن تو گواست شرح نـگـین خـاتـم پیـغـمـبران دهی جنگید با تو «عَمرو» و به لطفت اسیر شد بـاور نمینـمود به او هـم امان دهی حـالا بـیا کـلـید بهـشت خـدا به دست باید که راه را به محبّان نـشان دهی ای مرد زخـم خوردۀ میدان جنگها بر چهرهات نگاه پیمبر چه دیدنیست وقت وصال این دو برادر چه دیدنیست زیبـاتـرین تـرانۀ صبح قـیامت است ساقی کنار چشمۀ کوثر چه دیدنیست این روشن است سایۀ حق در وجود توست کعبه ز نور توست منوّر، چه دیدنیست وقتی شکوه قـدرت تو جـلـوه میکند در دستهای تو در خیبر چه دیدنیست بر بال جـبـرئـیل نـوشـته فـضـائـلت این بال و پر برای پیمبر چه دیدنیست اهل سـقـیفه از تو چه دورند یا علی نور شـما نـشانۀ صبـح سـپـیده است خلقت گلی ز باغ بهار تو چیده است گویا فرشتههای خودش را خدای نور از روشـنای نـور شـما آفـریـده است مولا هـنـوز سـورۀ وحـیـی نـیـامده، آیات مـؤمـنون ز لبانت وزیـده است وقـتِ کـرامت است رکـوع نـماز تو ای مرد مرحمت! که نظیر تو دیده است این گـریهها و آه یـتـیـمانه هر سحـر پای تو را به سمت خرابه کشیده است ای مـعـنـی غــدیـر خـدا و پـیـامـبـر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مائیم و اعتکافِ علی، سیزده شب است حجّاجِ در طوافِ علی، سیزده شب است دلبسته در کلافِ علی، سیزده شب است مست میِ مُضاف علی، سیزده شب است مـائـیـم دلـســپــردۀ دیــدار، یـا عــلــی امشب مرا تـقـرّب تو نیّت است و بس این بهـترین زمیـنۀ تربیت است و بس در تربیت، مسیر، عبودیت است و بس کُنهِ عـبودیت، ز ربـوبیّت است و بس دیـدیم در تو ما، ربـوبـیّتِ یار، یا علی من سینه چاک روی توأم، کعبه نیز هم گـرم طـواف کوی توأم، کعـبه نیز هم من در نـماز سوی توأم، کعـبه نیز هم مـدیـون آبـروی توأم، کـعـبـه نـیـز هم ای قـبـله گـاه، کـعـبـۀ سـیـار، یا عـلی کعـبه اگر چاک گـریـبان گـشوده است ثابت نمود، عاشقـت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است مختصِ توست، مُعجـزِ بسیار، یا علی دادم ز کف به شوق مدیحت، قـرار را واجب شده است سجـده کنم نام یار را میزان کجاست، تا که بسنجد عـیار را از راه تـو شـنـاخـتـه ام پـروردگـار را ماتـم از این شـبـاهـت رفـتار، یا عـلی در لا اله غـیر تو خـوانـدیـم، جـا نـشد قطعاً کسی بـرای دلـم مـرتـضی نـشـد مؤمن نشد هر آنکه ز کفـرش دوا نشد پس لا شـریکٓ لَهْ که حـقـیقـت ادا نشد دارم به کـفـر میرسم ایـنـبار، یا علی آنـقـدر مِی زدم عـلـنی عـشـق میکـنم امشـب اویـسم و قـرنی عـشـق میکـنم با جـملۀ یَـمـت یَـرنی عـشـق مـیکـنـم من با ابالحـسن، حـسنی عـشق میکنم دیــوانـهام، پـیـالـه نـگـه دار یـا عـلـی عشقـم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گـذشتِ میـثم تـمارم آرزوست خرما فـروختن بـشود کـارم آرزوست رسـوا شـدن مـیـانـۀ بـازارم آرزوست بـالای دار از تـو زنـم جـار، یا عـلـی هرکس که دید اوج تو را بال و پَر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزههای نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت عـشاق را تـویی تو خـریـدار، یا علی پر میدهـیم مـرغ دل خویش تا نجـف كـنج ضـریح گـوشه ایـوان طلا نجـف پُر شد قـنوت هر شبم از ذكر یا نجف من سالهـاست خـواستهام از خدا نجف خواندم دعـای وصل تو بسیار، یاعلی سر میدهم سروش نجف روزیام کنید ابر گـنـاه پـوش نـجـف روزیام کـنـید هستم پـیاله نوش نجف روزیام کـنـید دیدار می فـروش نجـف روزیام کنید پس تا نجف بگو: صد و ده بار یا علی در این مسیر دیدۀ گریان مُقـرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانهای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مـقابـل ایـوان مـقـرب است پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی گر چه بـرات، مالـک اشـتر نمیشویم مـقـداد نـیـسـتـیـم، ابــوذر نـمـیشـویـم سلمان نـبـوده محـرم این در نمیشویم حـتـی غــلام خـانـۀ قـنـبـر نـمیشـویـم امـا تویی هـمـیـشه مـددکـار، یا عـلـی توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عـرش افضل اوراد حـیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است ای در نگـاه عـشـق، عـلـمـدار یا علی مولی الـمـوحـدین، نـفـحات پـیـمـبـری نَـفـسِ رسـول، بـاب حـیـات پـیـمـبری رمـز شـفـاعـت، عـرصات پـیـمـبـری مِـیـلِ حـیـات و کُـنهِ صفـات پـیـمـبری پیـغـمـبر است بر تو گرفـتار، یا عـلی حُبّ عـلی نتـیـجـۀ احسان فـاطمهاست او هـل اتای فاطمه، قـرآن فاطمهاست اسباب شادی لـب خـندان فـاطـمهاست این مرد مهربان به خدا جان فاطمهاست زهرا تو راست یار و وفـادار، یا علی آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست گمراه هر کسی که ز جام تو مست نیست بر روی دستِ دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست لعنت به هر که میکند انکـار، یا علی ای شـیـر پـاک، ای ثـمـر لـقـمۀ حـلال خونم حلال تو شده یا سیف ذیالجلال گرما بـده شـراب شود غـورههای کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال امضا بـزن به نامـهام ای یار، یا عـلی ای اولـیـن تـلاوت قــرآنِ قــبـل از آن ای اولیـن امـام مـسـلـمـان قـبـل از آن آیـات مــؤمـنـون نــمـایـان قـبـل از آن ای صاحـب ولایت دوران قـبـل از آن قرآن بخوان بگو تو ز اصرار، یا علی قـاری شدی و تـیر و سنانت نریخـتـند سـنگ جـسـارتی به لـبـانت نریخـتـنـد با خیزران به سمت دهانت نریـخـتـنـد مـشتی حـرامـزاده به جانت نریخـتـنـد وای از حسین و مجلس اغیار، یا علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
«فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم» پُـر شد از مهـر علی پیـکـره و بنـیادم مست میـخـانه شـدم یـاد نجـف افـتـادم بـنــدۀ حــیـدرم و از دو جـهــان آزادم ساقـی امشب بده بـاده به شعـف آمدهام بـا امـیـدی بـه سـر خــم نجـف آمـدهام امشب از عشق تو مولا همهجا ریخت به هم از قدومت همۀ ارض و سما ریخت به هم بهر دیدار تو ای شاه، گدا ریخت به هم بیسبب نیست که این سینۀ ما ریخت به هم صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد فـاطمه بنت اسـد هم قـمـرش پـیـدا شد آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است کعبه از جلوۀ الطاف خدا پُر شده است جامهای تهی از لطف شما پر شده است عالم از نعـرۀ مسـتانۀ ما پر شده است ما همه مست تو هـستیم همه مجـنونت سالـیانی است که هـستیم همه مدیـونت ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری بر سر سائل خود دست حـمایت داری نسل در نسل به ما ویـژه عنایت داری بر همه انس و ملک حکم امامت داری بهر هر سوختهدل یار علی باشد و بس تا ابـد سیـد و سالار عـلی بـاشد و بس
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مگر نه اینکه نجـف شاد میکند ما را بـریـز بـاده که مشـتـاق سـاغـرم یـا را به ساحل آمدگـانیم و تـشنه، این ساقی شـراب میکـند از لـطـف آب دریـا را طرب کنید و به یک کوزه اکتفا نکنید به کوزهای نتوان طی نمود صحرا را تویی علی که همه سنگریزهها دُر شد به عشق فـاطمه هر جا گـذاشتی پـا را تویی علی که نیاورده وحی را جبریل جز آنکه فـاش نموده است نقـطۀ با را تویی علی که خدا گر به خاطر تو نبود کـنـار نیل رهـا کـرده بـود مـوسـی را خدا نـبـودهای اما خـدا پس از خـلـقـت چــرا گـذاشـت پـس از لا الـه، الاّ را؟ به ذوالفـقـار تو اسلام زنده شد، قـرآن چـرا قـسـم نخـورد عـادیـاتِ ضبحا را نـرفـتـهام بـه هـوای غـزال رعــنـایـی که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را بـه یـمـن آمـدنـت ای مــعــلـم خـلـقـت خـدای داده بـه افـلاک حـکـم بـرپـا را دم مـسـیـح اگـر زنـده میکـنـد، مُـرده دم تو زنـده نگـه داشته ست عـیسی را ضریح نیست لبالب شراب انگور است به حق فـاطـمه تَر کـن عـلی لب ما را بـیـا و رزق زیـارت برایـمـان بنـویس زیـارت نـجـف و کـربــلای زیــبـا را عجوزهای که لباس عـروس میپـوشد چـقـدر خـوب تو دادی جـواب دنـیا را به عشق روی علی پیریام جوانی شد نـخـوانـدهایـد مـگـر قـصـۀ زلـیـخـا را به کهف راه ندارم به حضرتش گویید سـگی نـهـاده بر این در سر تـمـنّـا را
: امتیاز
|